کد مطلب:195701 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

تاسیس دانشگاه جعفری یا حوزه علمیه
شاگردان امام باقر (ع) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق (ع) حلقه زدند. امام علیه السلام نیز با جذب شاگردان جدید به تاسیس یك نهضت عظیم فكری و فرهنگی بالنده مبادرت ورزید، به گونه ای كه طولی نكشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد كوفه در شهر كوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد. درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه، آنان را آن چنان به خود مشغول كرده بود، كه فرصتی طلایی برای امام صادق (ع) و یارانش به دست آمد، آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مكتب حق از اطراف و اكناف، از بصره، كوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجاز به مركز اسلام; یعنی مدینه، سرازیر شدند و چون پروانگانی دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق (ع) تجمع كردند.

روز به روز به تعداد شاگردان می افزود، به گونه ای كه تعداد آنها به چهار هزار نفر رسید.

شیخ طوسی (وفات یافته 460 ه.ق) در رجال خود تعداد شاگردان امام صادق (ع) را3197 مرد و 12 زن نام می برد.

«حسن بن علی بن زیاد وشاء» كه خود از اساتید حدیث، و از شاگردان امام رضا (ع) است، می گوید: «من در مسجد كوفه نهصد استاد حدیث را دیدم كه از امام صادق (ع) نقل حدیث می كردند، و مكرر می گفتند: قال الصادق، قال جعفر بن محمد (ع )».

در این دانشگاه عظیم صدها مجتهد، استاد، دانشمند و محقق تربیت شدند، كه هر كدام از شخصیت های بزرگ علمی به شمار می آمدند، و گروهی از آنان دارای آثار علمی و شاگردان متعدد شدند. شیخ مفید (وفات یافته 413 ه.ق) می نویسد: «به قدری علوم از امام صادق (ع) نقل شده كه در همه جا پخش شده، و زبان به زبان به گردش درآمده است، و از هیچ یك از افراد خاندان رسالت، آن همه علم و حدیث، نقل نشده است.»

با توجه به این كه شاگردان امام صادق (ع) به شیعیان انحصار نداشتند، بلكه دیگران نیز از خرمن فیض او خوشه می چیدند. مالك، پیشوای فرقه «مالكی » در ضمن گفتاری گوید: «در علم و عبادت و پاك زیستی، برتر از جعفر بن محمد (ع) هیچ چشمی ندیده، و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نكرده است.» ابوحنیفه پیشوای فرقه حنفی، دو سال شاگرد امام صادق (ع) بود، به طوری كه این دو سال را اساس و سرمایه اصلی علوم خود دانسته و می گوید: «لولا السنتان لهلك نعمان; اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك می شد.»

از گفتنی ها این كه: روزی منصور دوانیقی طاغوت عصر امام صادق (ع)، ابوحنیفه را احضار كرد و به او گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند و او دارای شاگردان بسیار شده است، یك سری مسائل دشواری را نزد خود در نظر بگیر، تا در ملأ عام از او بپرسی، تا او در پاسخ فروماند، و از نظر چشم مردم ساقط شود.

ابوحنیفه می گوید: چهل مساله مشكل نزد خودم ردیف كردم، و به مجلس منصور دوانیقی در «حیره » حاضر شدم، دیدم جعفر بن محمد (ع) در سمت راست منصور نشسته است، همین كه چشمم به آن حضرت افتاد آن چنان تحت تاثیر شكوه و جلال او قرار گرفتم كه خود را باختم، سلام كردم و با اشاره منصور نشستم، منصور به امام رو كرد و گفت: «این ابوحنیفه است.» امام فرمود: آری او را می شناسم. سپس منصور به من رو كرد و گفت: «ای ابوحنیفه! مسائل خود را از جعفر بن محمد (ع) بپرس.» من سؤال های خود را مطرح كردم، هر سوالی كه از آن حضرت می پرسیدم، او بی درنگ پاسخ می داد، و ابعاد مساله را بیان می كرد، و می گفت: عقیده شما درباره این مساله چنین است، و به عقیده مردم مدینه چنان است و به عقیده ما چنین می باشد، در بعضی از موارد نظر آن حضرت با عقیده من موافق بود و در بعضی موارد با نظر اهل مدینه توافق داشت و گاهی با هر دو مخالف بود، و به این ترتیب به چهل سؤال مطرح شده من پاسخ داد، آن گاه ابوحنیفه گفت: «ألیس ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس;

مگر نه این است كه دانشمندترین مردم آن كسی است كه آگاه ترین آنها به اختلاف مردم به فتواها و مسائل فقهی باشد.»

از حوزه علمیه امام صادق (ع) شاگردان برجسته ای كه خود بعدها به عنوان استاد و اسطوانه جهان تشیع به شمار می آمدند و هركدام موسس كلاس های بزرگ علمی، و صاحب تالیفات شدند بروز نمودند; مانند هشام بن حكم، جابر بن حیان، زراره بن اعین، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر، هشام بن سالم، مؤمن الطاق و...

هشام بن حكم علامه عصر خود بود و تعداد تالیفات او را كه بیش تر در محور معارف و عقائد به ویژه درباره مساله امامت بود، تا 31 كتاب ذكر نموده اند.

جابر بن حیان كه او را پدر علم شیمی می خوانند، یكی از شاگردان امام صادق (ع) بود كه كتابی در هزار صفحه، شامل پانصد رساله در علوم مختلف تالیف نمود.

كوتاه سخن آن كه: تاریخ نویس و تحلیل گر مشهور «ابن خلكان » می نویسد:

«جعفر بن محمد (امام صادق) یكی از امامان دوازده گانه بر اساس مذهب شیعه امامیه، از بزرگان خاندان پیامبر (ص) است كه به خاطر راستی و درستی رفتار و كردار و گفتارش، او را صادق نامند، فضایل و كمالاتش مشهورتر از آن است كه نیاز به توضیح باشد.» سپس به عنوان نمونه یكی از شاگردانش، جابر بن حیان را معرفی می كند.